پندارجونپندارجون، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

پندارعسلی و مامان و باباش

سی و دوماهگی پسرکم

سلام و صد تا سلام به نفس مامان حالت چطوره؟ این روزها بهانه گیر شدی مدام دستت تو دهنته و گاهی تو خواب تب میکنی. بعله درست متوجه شدی داری دوتا دندون دیگه در میاری ( دو طرف لثه پایین )لثه ات داغون شده؛اینقدر ورم کرده که آدم میبینه دلش کباب میشه. الهی که راحت و زود این دوتا دندون جوانه بزنن و دیگه اذیت نشی. به سلامتی ماه سی و دوم زندگی قشنگت هم پر شد و اینم چندتا عکس از همون روز و رفتن شما به شهر بازی جزیره تیمبو:       فدای تو بشم مامانی حالا برات بگم از حرفای جالبی که میزنی: وقتی میخوای قصه تعریف کنی میگی :هکی نبود هکی نبود(یکی بود یکی نبود)غیر از خدای مملون(مهربون) هیچکس نبود...
19 ارديبهشت 1393

گردش در پارک

پسرم سلام حالت چطوره گل مادر؟ بابایی هر وقت که بتونه و وقت داشته باشه شما رو برمیداره و باهم به پارک میرید.خیلی بهت خوش میگذره. وقتی میای خونه با هیجان و آب و تاب برای مامان تعریف میکنی که چه کارا کردی. اینم چندتا عکس از گل پسرم: ...
11 ارديبهشت 1393

نوروز 93 با تاخیر...

سلام و صد سلام به پسر قشنگم تاخیر مون رو ببخشید چون به علت قطع شدن سیمهای تلفن از کوچه و نبود امکانات تا همین دیروز تلفن قطع بود و در نتیجه نت نداشتیم . حالا اومدیم با عکسای نوروز پندار گلم. روز اول سال عمو حمید دوست بابایی به بابا گفته بود که من دارم میرم بندرعباس و ماشینم رو لازم ندارم شما میتونید با ماشین من برید سفر. بابایی هم وسایل سفر رو آماده کرد و ما روز سوم فروردین رفتیم سفر. اول از همه رفتیم اهواز عید دیدنی خاله های بابایی و بعد به سمت کرمانشاه رفتیم,البته کرمانشاه توقف نکردیم و به سمت کردستان ادامه مسیر دادیم (چون دوسال پیش به کرمانشاه رفته بودیم) در مسیر به شهرهای جوانرود و روانسر هم رفتیم و از طبیعت بی نظیر اونجا ...
11 ارديبهشت 1393
1